ساعت یازده شب است و در حالیکه من مشغول آماده کردن ارائهی ژنتیک مولکولی فردایم هستم و دائما به فردا و لحظات ارائه فکر میکنم، جوانی همسن من چهارصبح اعدام میشود.
او احتمالا به عزیزانش فکر میکند، ترسیده است و می لرزد، شکافنده ترین غم جهان بر جانش نازل شده، تند تند نفس میکشد تا سهم بیشتری از اکسیژن و لحظات ببرد، دلش ماشین زمان میخواهد، به خودکشی و فلسفه زندگی فکر میکند، به لحظه میاندیشد، به اتفاق، به شانس.
در این لحظه من دختر خوششانسی هستم چون میتوانم استرس ژنتیک فردایم را بکشم.
من دختر خوششانسیام زیرا در هیچ یک از موقعیتهای او قرار نگرفتهام.
من دختر خوششانسی ام چون میتوانم تحصیل کنم.
امیدوارم که او هم شانس بیاورد.
دختر ,دختر خوششانسی منبع
درباره این سایت